دانلود مستقیم فیلم بزرگ کردن آریزونا Raising Arizona 1987
imdb: 7.5/10
براي دانلود روي خواندن مطالب ديگر کليک کنيد
http://www.mediafire.com/?sharekey=190bec620a5c9947ab1eab3e9fa335cae048527ad8c615e3
Join the parts by HJSplit: http://www.freebyte.net/download/hjsplit.zip
«بزرگ كردن آريزونا» (جوئل كوئن، 1987)
«بزرگ كردن آريزونا» دومين فيلم برادران كوئن است. اين جا هنوز آنها با اوج كارنامه حرفهاي خود فاصله دارند. در «بزرگ كردن آريزونا» هنوز در حال آزمون و خطا و تجربه كردن هستند.
كوئنها در اين فيلم از شيوه كمدي هجوآميز استفاده كردهاند. مثلاً شخصيتهاي نيكلاس كيج و هالي هانتر هجويهاي بر شخصيتهاي دزد و پليس هستند. همانطور كه درستكاريهاي گاه به و بيگاه كيج هجوآميز به نظر ميرسد، نقشه دزدي بچه توسط هانتر هم هجوآميز است. اصولاً اين دو شخصيت را هرگز نميتوان در قالب زن و شوهر تجسم كرد و اين كه اين دو را در يك خانواده كنار هم قرار دهيم، فقط شكل دادن يك پيوند هجوآميز است و به اين ترتيب فيلمي در هجو همه چيز شكل ميگيرد، از هجو شخصيتهاي دزد و پليس گرفته تا زندگي خانوادگي تا مسائلي چون درستكاري و بزهكاري و بسياري از چيزهاي ديگر. برخي از صحنههاي كميك فيلم موفق هستند مثل صحنه گريه اغراقآميز هانتر كه فهميده عقيم است. اين صحنهها هم در حقيقت هجوي بر تشكيل خانواده و بچهدار شدن است. در صحنهاي كه كيج و هانتر و بچه عكس سه نفري ميگيرند، عكس بيش از آنكه تصويرگر يك خانواده باشد به كاريكاتوري از يك خانواده شبيه است. جايي از فيلم كه هانتر از كيج ميخواهد كه با آدمهاي آبرومندي معاشرت كنند و در صحنه بعد ميبينيم كه اين آدمهاي آبرومند حتي از دزدهاي فراري هم بيآبروتر هستند، كنايه جذاب در خود دارد. اين جا ميبينيم كه به راحتي ميتوانيم جاي آدمهاي به ظاهر شريف را با تبهكارهاي فيلم عوض كنيم. سكانس (فصل) دزديدن پوشك از فروشگاه هم از فصلهاي تأثيرگذار فيلم است. كيج كه به خاطر خانوادهاش دزدي را كنار گذاشته، سرانجام براي خانوادهاش هم مجبور به دزدي ميشود. فصل موردنظر پر از تعقيب و گريز، تيراندازي و بازي موش و گربه است. اين سكانس بيش از هر چيز تماشاگر را به ياد كمديهاي اسلپ استيك (كمدي بزن و بكوب) مياندازد. اما شوخيهاي ناموفق هم در فيلم كم نيستند. مثل فريادهاي طولاني و اعصاب خردكن دو تبهكاري كه دوست كيج هستند يا شوخيهاي خشن فيلم مثل درگيري كيج با دوست تبهكارش در خانه تنها القاكننده خشونتي كارتوني و به ظرافت است. شخصيت مرد موتورسوار هم شخصيت زائدي در فيلم و بيشتر مناسب فيلمهاي علمي تخصلي نظير ترميناتور (نابودگر) است.
تا انتهاي فيلم معلوم نميشود كه موتورسوار از كجا آمده و واقعي است يا تخيلي؟ چرا همان خالكوبي روي دست كيج را روي بدن مرد موتورسوار ميبينيم؟ آيا مرد موتورسوار بخشي از وجود كيج است كه تجسم مادي يافته؟ فيلم پاسخ درستي به اين پرسشها نميدهد. كيج و هانتر هم در فيلم بيش از حد صاف و ساده و خوشباور هستند كه اصلاً تماشاگر گاه نميتواند آنها را در قالب شخصيت دزد يا پليس بپذيرد. اما آنچه بيشتر تماشاگر را آزار ميدهد، ديالوگهاي كيج و هانتر داخل اتومبيل و سپس در خانه آقاي آريزونا در پايان فيلم است كه ميخواهد مستقيماً درس اخلاق بدهد، به گونهاي كه تماشاگر فراموش ميكند يك فيلم ميبيند يا اين كه در يك كلاس درس اخلاق حضور دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر